۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه

صندلی 15A

توی هواپیمای فوکر ۱۰۰ این شانس را دارید که اگر روی صندلی 15A نشستند در طول پرواز یک مهماندار کنارتون روی صندلی 15B نشسته باشه

۱۳۹۰ مهر ۲۷, چهارشنبه

فرق تاخیر پرواز در ایران و امارات

چند وقت پیش از اصفهان میخواستم به سمت کیش پرواز کنم، پرواز ساعت ۹ صبح بود، رفتم فرودگاه کارت پرواز گرفتم، ساعت ۱۰:۳۰ اعلام کرد تاخیر داره، ساعت ۱۲ شد، ساعت ۱۴ شد، اعلام کردن یک بسته پذیرایی برای ناهار دریافت کنید، یک بسته حاوی یک برگر مرغ یخ زده با آب پرتقال، ساعت ۱۶ و ساعت ۱۸ اعلام کردن یک بسته پذیرایی عصرانه بگیرید، ساعت ۲۰ شد و خبری نشد، گویا هواپیما کیش دچار نقص فنی شده بود و پرواز کنسل شده بود.
ساعت ۲۲ یک بسته پذیرایی دیگه برای شام دادن، دو تا تیکه کوکوسبزی و کوکو سیب زمینی یخ زده بود !
مسئولان کیش ایر هم جواب درستی نمیداد، صدای اعتراض همه در اومده بود، تا حدود ساعت ۱ بامداد یعنی ۱۶ ساعت بعد اعلام کردن پرواز کنسل شده و مسئول کانتر اومد و داد زد همه برید خونه هاتون فردا بیاید !
صدای اعتراص همه بلند و یک ساعتی همه در حال اعتراض بودن تا مردم دیدن خبری نیست با تاکسی هایی که کیش ایرا لطف کرد گرفت مسافران قصد برگشت داشتن، یک خانمی اومد جلو گفت من از فلان شهر اومدم چیکار کنم ؟ مسئول مربوط گفت به من چه چیکار کنی ! خانم مسافر گفت : من ساعت ۲ نصف شب برگردم کجا ؟ هتل بهم جا نمیده یک خانم تنها توی شهر من تا صبح چیکار کنم ! خلاصه مسئول مربوط با نهایت وقاحت و گستاخی جواب خانم را داد و اون خانم هم تنها توی یک شهر غریب راهی هتل یا مسافرخونه ای شد - دیگه اونقدر خسته و عصبی بودم که نمیتونستم نگران کسی دیگه ای باشم - خلاصه همه برگشتن و پرواز کیش اصفهان فردای همون روز فکر کنم ساعت ۱۳ انجام شد، حدود ۲۶ ساعت تاخیر !

چند وقت پیش یکی از دوستان برای عزیمت به آفریقای جنوبی از پرواز تهران - دبی - ژوهانسبورگ استفاده کرد، پرواز در تهران نیم ساعت تاخیر داشت و به پرواز دبی - ژوهانسبورگ نرسید، دوست امون به همراه مادرش و خواهرش که مسافر اون پرواز بودن ۲۴ ساعت مهمان شرکت هوایی امارات بودن به اضافه گردش در شهر دبی با هزینه شرکت هوایی امارات و صبحانه و ناهار و شام با یک ماشین و راننده از طرف شرکت هوایی امارات تا با پرواز فردای دبی - ژوهانسبورگ عازم ژوهانسبورگ بشن !

فکر میکنم نیازی به توضیح بیشتر برای تفاوت بین دو شرکت هوایی و تعهد اشون نسبت به مسافر نباشه :)

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

یارانه برق هواپیما

پرواز مشهد - اصفهان در خط پرواز قرار داره، باند شلوغ هست و هنوز نوبت پرواز نشده است
بالطبع هواپیما نمیتونه دستگاه تهویه و کولر ها را روشن کنه ، مسافران بشدت گرم اشون شده !

یک پیرمرد اصفهان مهماندار را صدا میکنه و میگه:
- خسته نباشید، من میخواستم با خلبان این طیاره صحبت کنم
مهماندار میگه امکانش نیست ولی اگر موردی هست میتونید به من بگین تا به خلبان یا سایر کادر پروازی منتقل کنم.
پیرمرد اصفهانی میپرسه:
- بعد خلبان کی توی این هواپیما از همه بالاترس ؟
مهماندار میگه:
- سرمهماندار پرواز
پیرمرد اصفهانی میگه:
- خب به همون بوگو بیا یک دقیقه اینجا !

مهماندار میره سرمهماندار را صدا میکنه میاد و سرمهماندار میگه:
- امری هست من در خدمت شما هستم، چه کمکی میتونم به شما بکنم ؟

پیرمرد اصفهانی میگه:
- میگما چقده گرمس، آ چه را کولر ادون را روشن نیمیکونید؟ مگه آب و گاز و برق هواپیما شوما هم یارانه ای اس ؟


۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

۱۵۰ روز بدون پرواز و سفر

در ۵-۶ سال گذشته بیش از ۱۰۰۰ بار با هواپیما سفر کردم و تمام ۶ سال گذشته را در سفر بودم
امروز ۱۵۰ روز میشه که فقط بین مسیر تهران - اصفهان با اتوبوس یا ماشین سفر میکنم

۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

پر پرواز

پر پروازم شکست ؛
اینجا نشسته ام تا بال هایی جدید دربیاورم اگر دربیاید تا دوباره پرواز کنم پرواز


۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

View from the Top


View from the Top داستان یک دختر مهماندار است که با ورود به شرکت های هوایی روز به روز موفق تر میشود و سفرهای بین المللی زیادی انجام میدهد ، با زیاد شدن سفرهای بین المللی از زندگی فاصله میگیره و حتی از دوست پسرش هم جدا میشه و بعد از مدتی حس تنهایی به سراغش میاد و برای ازدواج با دوست پسرش و با برگشت به شرکت های هوایی داخلی سعی میکنه به زندگی اش توجه بیشتری بکنه و زندگی مشترک اش را آغاز کنه

View from the Top

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

شیطنت در فرودگاه فرانکفورت


چند هفته پیش توی فرودگاه فرانکفورت در صف گرفتن کارت پرواز برای پرواز به مونیخ بودم ، چند ساعت توی فرودگاه بودم و خسته بودم ، وایساده بودم توی صف با این جداکننده ی صف ها داشتم بازی میکردم ، صف خیلی طولانی بود ، همین جوری که داشتم بازی میکردم یک دفعه این گیره اش کامل در اومد و این جدا کننده که 10 متری هم بود در رفت

یک صدای بلندی که حاصل از برخورد گیره به میله بود ، همه برگشتن نگاه کردن منم زود رفتم که جا بزنم ، همه فهمیدن کار من بوده خانم که توی گیت لوفتهانزا بود گفت برو توی صف نمیخواد بیای خودم درستش میکنم
دویست نفر مسافر وایساده بودن توی صف و فقط من داشتم بازی میکردم

آین آلمانی ها هم که خدا زیادشون کنه منتظر هستن یک خارجی یک کاری کنه چپ چپ نگاهش کنند!