۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

کوههای کرکس

به یک بنده خدایی گفتم میای با هواپیما بریم اصفهان ؟
گفت با هواپیما بیام که تا بلند شد عین تف بچسم به کوههای کرکس !

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

هنر شرکت هما

د
دلیل سقوط هواپیما ها پرواز با بالهای بسته است !

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

پرواز خوبی بود !

پرواز شماره ی 055 ماهان ایر از تهران به کرمان ؛
یک خانم و آقایی ردیف پشت سر من نشسته بودن بعد از 10-15 دقیقه آقایی که نشسته بود سر صحبت را باز کرد و تا کرمان یک ریز فک زد !
هواپیما نشست , آقا رو به خانم و گفت پرواز خیلی خوبی بود و خانم در جواب گفت نه اصلا خوب نبود !

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

کیک تولد


این هم کیک یکی که خیلی با هواپیما سفر میره , یه قول مانی یک هوازیست !
دم همه بچه های گل فرندفید درد نکنه , بهترین تولد عمرم را رقم زدند

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

ژانر کارت پرواز هواپیما

ژانر کارت پرواز دار که میگن یعنی این !

منبع

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

صندلی و کمربند

وقتی این همه سفر هوایی بری و مجبور بشی برای یک سفر کوتاه از اتوبوس استفاده کنی از شاگرد راننده ( شاگرد شوفر ) میپرسی این صندلی کمربندش چجوری بسته میشه ؟
شاگرد با لحجه ی اصفهانی میگه دادا مِگه هواپیماس ؟ بیشین طورید نیمیشِد

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

هی، قهوه یادت نره !

توي فيلم ويل هانتينگ نابغه ( Good Will Hunting ) ، ويل ( بن افلک ) يك داستان را تعريف میکنه :
يك دفعه توي هواپيما توی ارتفاع 35000 پایی خلبان زماني كه ميكروفن روشن بوده و هواسش نبوده ميگه بهتره به مهماندار بگيم 2 تا قهوه بياره با هم بخوريم در حين پرواز ! مهماندار ميره تا بگه كه ميكروفن را خاموش كنند ، يكي از ته هواپيما ميگه هی قهوه يادت نره ببری!

You know, I was on this plane once. And I'm sittin' there, an' uh.. the captain comes on and he does his whole, you know, "We'll be cruising at 35,000 feet," but then he puts the mic down, he forgets to turn it off. Then so he turns to the copilot and he's like, "You know, all I could use right now is a fuckin'.. blowjob and a cup of coffee." So the stewardess fuckin' goes bombin' up from the back of the plane to tell him that the microphone's still on, and this guy on the back of the plane goes, "Hey hun, don't forget the coffee



۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

به امید دیدار آتی شما

میخوام آخر اسلایدهام بنویسم
به امید دیدار شما در پروازهای آتی هما یا ایرفرانس

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

ژانر ؛ ما سقوط میکنیم هر هر هر

ژانر اینایی که تا میشینند توی هواپیما شروع میکنند میگن سقوط میکنیم و هر هر هر میخندند

کلا یک بیماری موروثی بین تموم مردم دنیا است

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

ژانر خاطرات هوایی

ژانر اینایی که تا دارن سوار هواپیما میشن مثل خلبان های اف-14 از خاطرات سفرهای هوایی و مدلهای هواپیما صحبت میکنند

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

هواپیمای ما هم پرواز میکنه ؟

بچه : بابا هواپیمای ما هم مثل اینا پرواز میکنه ؟
بابا : نه بابا جون مال ما زمینی میره تا اونجا

۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

صندلی A

بهترین صندلی توی هواپیما A هست .
چون میتونی از اون بالا پائین را نگاه کنی
میتونی سرت را تکیه بدی به شیشه و آروم بخوابی

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

ژانر لیست انتظار

همه ی عمرمون را توی لیست انتظار بودیم شاید جا بده و بریم خونه ...

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

ژانر ساک دستی

پرواز ایران ایر , از تهران به مشهد:
مرد یک ساک 30-40 کیلویی داره و با خودش آورده توی هواپیما , حالا اینکه چجوری 2 تا گیت خروجی را با این ساک رد کرده و کسی چیزی نگفته بماند !

رو به مهماندار کرده و عصبانی که چرا چمدونم جا نمیشه , مهماندار میگه این قسمت برای ساک دستی نه چمدون 30-40 کیلویی ! کی به شما اجازه داده این چمدون را بیارین بالا !

مسافر شاکی که من همیشه پرواز خارجی انجام میدم همیشه با خودم میبرم این را بالا و با مهماندار بیچاره درگیر میشه ...

نمیدونم بعضی ها چه تعریفی از ساک دستی دارند !

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

یک فرشته در میان مسافران

اون هفته داشتم سوار اتوبوس میشدم که برم سمت هواپیما واسه سوار شدن به هواپیما , یک خانوم خیلی زیبا رو کنارم ایستاد , سوار هواپیما شدیم اومد بغل دستم نشست , با خودم گفتم ای دل غافل یکی از اون حوری ها هستند ایشون که اومدن دست منو بگیرن و بریم با هم , فکر کنم پرواز بهشت باشه !

۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

نصف عمرمون رفت

راننده های تاکسی میگن نصف عمرمون رفت پشت چراغ قرمز
من میگم نصف عمرم توی سالن انتظار فرودگاهها رفت

پرواز تهران - ایروان , پروازی به سوی ابدیت بود


متاسفانه باز هم هواپیمای فرسوده جان عده ای از هموطنان امون را گرفت , پرواز ظهر چهارشنبه تهران - ایروان تنها 16 دقیقه پس از پرواز دچار سانحه شد و جان 168 انسان بی گناه گرفته شد , پروازی به سوی ابدیت بود .
عده‌ای از هموطنان عزیزمون و هموطنان ارامنه و اعضای تیم ملی نوجوانان جودوی ایران نیز به سوی ابدیت پرواز کردند

روحشون شاد

سقوط هواپیما در نزدیکی قزوین ۱۶۸ کشته برجا گذاشت
ویدئو: سانحه هوایی مرگبار در ایران

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

داستان: انار بانو و پسرهایش

یک داستان که تا حدودی به پرواز و هواپیما هم ارتباط داره , داستان انار بانو و پسرهایش نوشته ی گلی ترقی است , پیشنهاد میکنم بخونید.
فرودگاه مهرآباد ـ پرواز شماره 726 ـ ايرفرانس.

دو بعد از نيمه شب يعني تمام شب بي‌خوابي. يعني كلافگي و خستگي و شتاب، همراه با دلتنگي و اضطرابي مجهول و اين كه مي‌روم و مي‌مانم و ديگر برنمي‌گردم (از آن فكرهاي الكي)، يا برعكس، همين جا، در همين تهران عزيز ـ با همه خوبي‌ها و بدي‌هايش ـ مي‌مانم و از جايم تكان نمي‌خورم (از آن تصميم‌هاي الكي‌تر) و خلاصه اين كه گور پدر اين سرگرداني و اين رفت و برگشت‌هاي ابدي (ابدي به اندازه‌ي عمر من) و اين پرواز نصف شب و كشيدن چمدان‌ها و عبور از گمرك ـ پل صراط ـ و تفتيش تحقيرآميز بدن و كفش و جيب و كيف و سوراخ گوش و دماغ.

ادامه داستان

کرم پرواز !

قرار نیست تا پس فردا مسافرت کنم , بلیطم هم اوکی شده ولی کرم دارم که پرواز ها را چک کنم !

۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

وقتی مهماندارها در اکثریت باشند !

سوار هواپیما میشی میبینی بیشتر از نصف هواپیما مهماندار هستند !
نه خدا وکیلی شما بلند بشین من خجالت میکشم !
بابا حالا اکثریت با شماست چرا شما ؟ بشینید من پذیرایی میکنم , این همه شما زحمت کشیدین حالا یکبار هم ما !
به جایی نمیخوره که ...

این موقع است که میگن خدا واسه آدم یکی میخواد ;)

استفاده از امکانات هواپیما !

طرف چند سالی فکرکنم دستشویی نرفته بود , کلا 1 ساعت طول پرواز بود , طرف بعد از take off رفت توی دستشویی و 30 دقیقه موند تا مهماندار در زد و گفت هواپیما میخواد بشینه !
با خودش گفته من که پولی بلیط دادم حیفه از امکاناتش استفاده نکنم !

۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

ژانر کسانی که هواپیما را با مجلس عروسی اشتباه میگیرند

ژانر آقایونی که تا میخوان با هواپیما سفر کنند 3 ساعت قبلش نوبت ویژه آرایشگاه واسه داماد میگیرند و با کت و شلوار و کراوات میان و خانومهایی که 3 ساعت قبلش آرایش میکنند و با کفش پاشنه بلند در حد رفتن به عروسی آرایش میکنند !

بابا چه خبره ! اون تو که عروسی نیست !

مهماندار و مرد اصفهانی

پرواز شماره EM421 هواپیمایی ماهان از مشهد به اصفهان
مرد ( با لهجه ی اصفهانی ) خطاب به خانم مهماندار که در حال جمع کردن ظرف های پذیرایی بود گفت : وای خانوم آ چرا شوما جمع میکنید ظرفا را بیشین بیشن تا من جمع کنم , اسی من راضی نیسم شوما دس بزنیدا ! بیشین تا من جمع کنم ظرفا را !
مهماندار با خنده یک نگاهی کرد و همه هم پکیده بودن از خنده !
مرد دوباره گفت خب باشد حالا چرا اینجوری نیگا میکونی به من , تو جمع کن ولی من میام میشورم , حیفی دسی شماس که ظرف بشورد !

Take Off

این وبلاگ مینیمال گونه را دوستم بابک بهم پیشنهاد داد , نوشته هایی مینیمال گونه و گاها وبلاگ گونه خواهد بود که درباره سفرهای هوایی من خواهد بود , بدلیل شغلم و شرکت در جلسات و همایش ها و ... سفرهای زیادی میرم و شاید در هفته حدود 4-5 پرواز دارم مثلا سال گذشته بیش از 100 تا پرواز داشتم و بیشتر از 80000 کیلومتر در مسافرت هوایی بودم , امسال شاید رکورد بزنم ! قراره شاگرد خلبان بشم و یا کمک خلبان ! مینیمال های این وبلاگ را با کمی شاخ و برگ دادن خواهم نوشت , البته تمام اتفاقاتش اتفاقاتی هستند که در طول سفرها اتفاق خواهد افتاد , پس Take off !